محل تبلیغات شما
روزهای ماه شهریور یکی پس از دیگری می آمدند اما احساس من این بود که شهریور شصت روز دارد و به این زودی ها تمام نمی شود . من ثانیه شماری می کردم تا مدرسه شروع شود ، هر روز به امید شب اول مهر به خواب می رفتم. آخه من عاشق مدرسه ام هستم فاصله ی خانه ام تا مدرسه به اندازه دو تا خانه هست هر روز سرم را از در حیاط می آوردم بیرون و از دور به رفت و آمد هایی که به مدرسه می شد نگاه می کردم خلاصه شب اول مهر فرا رسید و من اون شب کیف ، کفش و لباس هایم را آماده و بالای سرم

سیره پیامبر اکرم (ص) - احادیث مهم از رسول اکرم (ص)

داستان مدرسه ی زیبای من

نمایشگاه دست ساخته ها

مدرسه ,روز ,شب ,، ,اول ,مهر ,شب اول ,هر روز ,تا مدرسه ,اول مهر ,می کردم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

باید بنویسم